Sunday, March 31, 2013

رضا براهنی به روایت سید حسین نصر

براهنی
خیلی از نویسندگان آن دوره سهیم بودند و یا تحت‌تأثیر این روند می‌خواستند به‌جایی برسند. به طوری‌که تا به دورۀ محمدرضاشاه رسید مد بود که اگر کسی بخواهد از نظر ادبی معروف شود باید چپی بشود. آن روشنفکران چپی، دانشمندان بزرگی را که اساتید بزرگ زبان و ادب فارسی بودند بعضی‌هایشان هم شعرای بسیار برجسته بودند مثل دکتر خانلری، دکتر صفا، دکتر معین، ارتجاعی می‌دانستند. می‌گفتند این‌ها واقعاً بانی فکری جامعه نیستند چون مثل ما انقلابی نیستند. خیلی از آن‌هایی هم که به انقلابی بودن معروف شدند واقعاً بار قوی ادبی نداشتند مثل صمد بهرنگی که اگر آن را تیر نزده بودند و از آن بالا نینداخته بودندش پایین اصلاً کسی صمد بهرنگی را نمی‌شناخت. مثل او خیلی در ایران زیاد بودند. یک‌دفعه افراد این‌جوری بزرگ می‌شدند و به‌همین‌ جهت هم خیلی‌ها در ایران دلشان می‌خواست که حتی بگیرندشان یک چند روزی بروند زندان،‌ [مثل] رضا براهنی [و امثال] این‌ها که نهایت استفاده را از این چیزها کردند که بعد بشوند قهرمان و برای اینکه قهرمان بشوند باید چپ‌گرا باشند. و این البته به تمام فرهنگ ما خیلی صدمه زد
دکتر لطفعلی صورتگر رئیس دپارتمان انگلیسی بود و خودش از ادبای بزرگ ایران ولی خب استاد انگلیسی بود، خانمش هم همین‌جور. من یک پولی به ایشان دادم گفتم من از شما خواهش می‌کنم بروید تمام اروپا و آمریکا را بگردید، من سه چهار تا استاد ایرانی دارای دکتری ادبیات انگلیسی لازم دارم برای گروه خودتان. چون حالا همۀ شاگردها از فرانسه به انگلیسی برگشته بودند، همه می‌خواستند انگلیسی بخوانند. من بارها این انتقاد را کرده بودم در بالاترین شوراها که ماشاءالله دولت واقعاً با بی‌فکری به علوم انسانی بورس نمی‌داد و این باعث همچین چیزی شده بود
خلاصه ایشان رفت و گشت و سه نفر را پیدا کردند که دکتر ایشان را گرفته بودند و خیلی علاقه‌مند بودند بیایند دانشگاه تهران درس بدهند. یکی‌ از آن‌ها رضا براهنی بود و من اطمینانی که کردم به دکتر صورتگر، گفتم آقا این‌ها انگلیسی‌شان خوب هست؟ خوب می‌توانند درس بدهند؟ گفتند انگلیسی‌شان خوب است، بد نیست. البته چند تایشان در دانشگاه استانبول درس خوانده‌اند نه در مثلاً هاروارد و آکسفورد و آنجا ولی به‌هر‌حال خوب است، کفاف می‌دهد برای کار گروهمان. گفتم خیلی‌خب، استخدامشان کن. استخدام کردیم و خب این آقا [رضا براهنی] داعیۀ عجیب‌و‌غریبی داشت و چون با سلطنت خیلی بد بود از این راه نان می‌خورد. و بعد چیزهای منافی عفت رخ داد توسط این آقا که نمی‌خواهم اینجا بگویم، واقعاً اگر کسی صحبت از مفسد فی‌الارض بکند دیگر من نمی‌دانم مفسد به چه معنی هست! من نمی‌خواهم بیشتر از این صحبت کنم، در قید حیات است و انشاءالله که هرجا هست حقیقت را آموخته به هر نحوی بوده. به‌هر‌حال او یک‌دفعه تبدیل شد به یک بت ادبی در‌حالی‌که اصلاً در رشتۀ ادبیات فارسی نبود، در رشتۀ انگلیسی بود. بت ادبی شد به‌خاطر اینکه برمی‌داشت یک چیزهای عجیب‌و‌غریب می‌نوشت.

No comments:

Post a Comment